Love Dreams, Tears (Loris Tjeknavorian)

Saturday, March 28, 2009

شکر یا قطران

هر آمدنی رفتنی دارد. بالاخره عمر کار من در شرکت توسعه نیشکر وصنایع جانبی هم به سر آمد و بعد از حدود 9 سال و چند ماه کار بی امان ، زمان رفتن از این شرکت فرا رسید. از دیماه سال 1378 هم زمان با شروع به کار من در این شرکت و به موازات انجام مراحل اجرایی پروژه ها در زمینه های مختلف ، اولین کارخانه شکر در شعیبیه در بهمن ماه همان سال افتتاح شد. از آن زمان تا کنون که آخرین و هفتمین کارخانه ی شکر، در کشت و صنعت دهخدا در شرف افتتاح است کار آماده سازی اراضی زراعی در 84000 هکتار همراه با صنایع جانبی شکر نیز به اتمام رسیده است که از جمله این صنایع جانبی می توان به کارخانجات تخته صنعتی (MDF) خمیرمایه و الکل صنعتی و خوراک دام اشاره کرد. به این ترتیب خوزستان (به معنی شکرستان) و اهواز (همان اخواز که جمع خوز به معنی شکر است) که زمانی دور مهد شکر ایران و حتی منطقه بود و به دلایل مختلف امکان کشت نیشکر به جز نواحی محدود شمالی این استان در کشت و صنعتهای کارون ، میان آب و هفت تپه امکان پذیر نبود ، دوباره به آن شوکت گذشته نزدیک شد. زمانی در ابتدای فعالیتهای اجرایی شرکت ما ، اراضی حاصلخیز و مستعد خوزستان برای کشت نیشکر بخصوص در جنوب اهواز به درجه ای از شوری خاک رسیده بودند که اهالی محلی از آبگیرهای متعددی که در این اراضی به علت بالا آمدن سطح آب تحت الارض بوجود آمده بود، نمک جمع آوری می کردند. اکنون با اجرای تکنیکهای پیشرفته ی کاربرد لیزر در کارگذاری لوله های زهکش در این اراضی با استفاده از ماشین آلات مخصوص (ترنچر) درجه شوری به حد مناسب برای کشت نیشکر رسیده است. برای تجسم عظمت این کار تصور کنید تمام خیابانها و کوچه پس کوچه های ابرشهری مانند تهران را کنده باشند و در عمق (حدود دو متر) و شیبی مناسب لوله های مخصوص کار گذاشته باشند تا آبهای حاصل از شستشوی خاکهای فوقانی در آنها جاری شده و جایی تخلیه شود. البته به عظمت این کار، گرمای استثنایی و طاقت فرسای خوزستان را هم اضافه کنید. اضافه شدن تولید سالانه 700 هزار تن شکر در این هفت کارخانه ی شکر گرچه به کام عده ای شیرین نیست اما خود گام مهمی در کاهش وابستگی کشورمان به واردات این محصول مهم خواهد بود. در طول خدمت من در این شرکت ، شیرین ترین لحظات کاری من زمانی بود که در کشت و صنعت شعیبیه در آخرین طبقه ی کارخانه ی شکر به جایی تراس مانند میرفتم و سبزی بی پایان مزارع نیشکر اطراف کارخانه را تا دورترین افقها تماشا میکردم. یادش بخیر!

کار فعلی من در شرکت دخانیات ایران تازه آغاز شده و شاید اگر عمری باقی باشد روزی هم در مورد رفتن از آن هم جایی بنویسم اما کار چرخ بازیگر را ببینید که روزگاری معاش زندگی ما با شیرینی کام مردم بود و امروز به دود سیگار!