صدای هلیکوپتر که می آمد اگر در محوطه دانشگاه بودم دوان دوان خودم را به زمین چمن می رساندم. زمین چمن فوتبال دانشگاه تبریز تا قبل از ساخت استادیوم ده هزار نفری فعلی دانشگاه که در مجاورت دانشکده شیمی قرار دارد، پشت دانشکده کشاورزی و در ضلغ شمال غربی دانشگاه قرار داشت که هم اکنون دانشکده علوم انسانی در این زمین ساخته شده است. در آن زمان من دانشجوی علوم آزمایشگاهی بودم و نمی دانم چه کششی در دانشکده کشاورزی یعنی جایی که سالها بعد قرار بود دانشجوی آنجا باشم، وجود داشت که هر کسی که مرا گم می کرد در بوفه دانشکده کشاورزی پیدا می کرد. من و آمبولانس بیمارستان امام، بیمارستان تخصصی دانشکده پزشکی تقریباً همیشه با هم می رسیدیم و هلیکوپتر «بل 214» معروف به «تو فورتین» آرام و خسته از مسافت طولانی که از جبهه های غربی پشت سر گذاشته بود در مقابل ما به زمین می نشست. من وظیفه ای نداشتم اما در کشویی کناری هلیکوپتر را که باز می کردیم چندین زخمی بد حال منتظر ما بودند که آنها را به آمبولانس منتقل کنیم. جراحت شدید زخمی های جنگ همیشه دلیل خوبی برای اعزام آنها با هلیکوپتر از جبهه های غرب به دانشگاه تبریز بود و به همین خاطر با دیدن آنها دردی عمیق در جانم می نشست و پاینده می ماند. کسی چه می دانست که یکی دو سال بعد من هم به همان بیمارستانهایی در جبهه غرب خواهم رفت که مبدأ پرواز این هلیکوپتر ها بود. بعد از انتقال زخمی ها به آمبولانس، خوش و بشی هم با خلبان و کمکش می کردیم و همیشه اگر برفی به زمین نشسته بود چند گوله برف به آنها می دادیم تا حواله همدیگر بکنند که البته گاهی حواله خودمان می کردند. روحیه خستگی ناپذیر خلبانان هوانیروز همیشه الگوی من در خستگی های روزمره بود.


دانشگاه تبریز- با تشکر از آقای صفا دهقان