Love Dreams, Tears (Loris Tjeknavorian)

Thursday, November 8, 2007

شعر خاموش



چند شب پيش با وجود خستگي زياد پاي برنامه دو قدم مانده به صبح محمد صالح علا نشسته بودم و مهمان برنامه اش دكتر شاهين فرهت بود ياد پروفسور هرمز فرهت افتادم و عطر ياد شيواي عزيز در خانه مان پيچيد و ياد پست او در مورد برگمان و موسيقي يا فرق كلاغ افتادم و ديد زيباي او در مورد موسيقي مرا به ياد لئونارد داوينچي انداخت چه تسلسل زيبايي از يادهاي مختلف. يادم آمد كه زماني وقتي از لئوناردو خواسته بودند تا شام آخر را تصوير كند او چندين روز در مقابل صحني كه قرار بود اين نقاشي را بر روي آن خلق كند ايستاده بود و مي نوشت و ميكل آنژ پيكر تراش معروف هم عصر او وقتي به طعنه علت اين كار او را پرسيده بود در جواب با لبخندي پاسخ داده بود كه نقاشي شعر خاموش است .همچنين روزي رافائل ميهمان لئوناردو بود و وقتي در گوشه اي از منزل لئوناردو تابلوي پوشيده جديدي از او را ديده بود بعد از دقايقي خيره شدن به صورت موناليزا بي صدا اشك ريخته بود و اينها همه دلايلي روشن از عمق معني گوشه گوشه نقاشي هاست كه بايد آنها را خوب ديد، همچنان كه موسيقي را نيز به گفته شيواي عزيز بايد خوب گوش داد و اينها هر دو خود هنر هستند . مثالي براي اين هنر، خوب ديدن چهره مردي است در يكي از نقاشيهاي معروف ايليا رپين به نام قايق رانان رود ولگا كه با وجود خستگي زياد و درد كار طاقت فرسا برعكس سايرين چشم به افقهاي دور دوخته است

No comments: